ژانرها

2021

Kin (2021)
(خویشاوند)
Son Yaz (2021)
(آخرین تابستان)
50M2 (2021)
(پنجاه متر مربع)
Askin Tarifi (2021)
(طرز تهیه عشق)
Glass Ceilings (2021)
(سقف های شیشه ای)
Yalanci (2021)
(دروغگو)
Yalancilar Ve Mumlari (2021)
(دروغگو ها و شمع هایشان)
Benim Hayatim (2021)
(زندگی من)
Sana Söz (2021)
(بهت قول میدم)
Sakli (2021)
(محرمانه)
Elkizi (2021)
(دختر مردم)
Kanunsuz Topraklar (2021)
(سرزمین های بی قانون)
Kalp Yarasi (2021)
(زخم قلب)
Cruel Summer
(تابستان ظالم)
در یک شهر کوچک در تگزاس، کِیت، نوجوان محبوب، ربوده می‌شود. و دختری به نام ژانت از یک فرد دست و پا چلفتی که از اجتماع جداست، به محبوب‌ترین دختر شهر تبدیل می‌شود...
Joe Pickett
(جو پیکت)
داستان درباره یک نگهبان بازی است که به همراه خانواده‌اش، در میانه تغییرات عمده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در یک شهر کوچک روستایی، زندگی می‌کند. این تغییرات به سرعت بر زندگی روزمره آنها تأثیر می‌گذارد و شرایط جدید، چالش‌های زیادی برای این خانواده به همراه می‌آورد. نگهبان بازی، که وظیفه‌ای مهم برای مراقبت از محیط خود دارد، باید با تهدیدات جدیدی روبه‌رو شود و به دنبال یافتن راهی برای حفظ امنیت خانواده و پایبندی به اصول اخلاقی‌اش باشد. در این مسیر، او با مسائلی همچون وفاداری، مقاومت در برابر فشارها و تغییرات اجتماعی و همچنین اهمیت خانواده دست و پنجه نرم می‌کند.
Red Sleeve
بر اساس رمانی با همین نام، این داستان روایت عشق درباری بین پادشاه چوسان که معتقد است وظیفه‌اش در اولویت قرار دادن کشورش به جای عشق است، و یک بانوی درباری که می‌خواهد از زندگی‌ای که انتخاب کرده محافظت کند، را بیان می‌کند.
Star Wars: Visions
داستان این انیمیشن در سال‌ها پیش جریان دارد. قهرمانی به یک دهکده وارد می‌شود و همراه با خود بدبختی و سختی را برای ساکنین آن به ارمغان می‌آورد. او یک گنجینه قدرتمند با خود آورده بود، اما دروغ‌هایی که از جانب همراهانش به او گفته شده بود، کم‌کم مشکلاتی برایش در این دهکده ایجاد کرد. نیروهای بیگانه از فضا به زمین آمده‌اند و قرار است تاریکی را با خود بیاورند. تنها این قهرمان و همراهانش هستند که می‌توانند در برابر آن‌ها ایستادگی کنند.
Record of Ragnarok
هر 1000 سال، شورای خدایان برای تصمیم‌گیری درباره سرنوشت بشریت گرد هم می‌آیند. پس از 7 میلیون سال تاریخ بشری، خدایان به این تصمیم می‌رسند که انسان‌ها غیرقابل رستگاری هستند و باید از میان برداشته شوند…
Kin
(خویشاوند)
Kin داستان یک خانواده خیالی دوبلینی را روایت می کند که درگیر جنگ گروه های تبهکار هستند و از پیوندهای ناگسستنی پایدار خون و خانواده صحبت می کند.
Blindspotting
از آنجایی که مایلز، شریک ۱۲ ساله اشلی و پدر پسرشان، ناگهان زندانی می‌شود، وقتی مجبور می‌شود با مادر و خواهر ناتنی مایلز نقل مکان کند، مجبور می‌شود یک بحران وجودی آشفته و شوخ‌آمیز را پشت سر بگذارد.
The World's Finest Assassin Gets Reincarnated in Another World as an Aristocrat
این داستان درباره قاتل قدرتمندی است که تا به حال فقط دستورات بالادستی‌هایش را اجرا کرده بود، تا اینکه آنها تصمیم به قتلش می‌گیرند. او با افسون یک الهه به دنیایی بازمی‌گردد که مملو از شمشیر و جادو است. اکنون فرصتی به او داده شده تا زندگی‌اش را تغییر دهد، اما این راه آسان نیست. او باید یک ابر قهرمان را که قصد نابودی جهان را دارد، شکست دهد. قاتل ما که اکنون با نام «لوف تواتا دِ» شناخته می‌شود، با چالش‌های فراوانی روبرو است، به ویژه به دلیل تمام دخترانی که او را احاطه کرده‌اند. لوف قاتلی بی‌نظیر است، اما چگونه می‌تواند با حریفانی که دارای قدرت‌های جادویی هستند، روبرو شود و از پس آنها برآید؟
Digimon Ghost Game
این نهمین سریال انیمه در فرنچایز دیجی‌مون است. این سریال نسبت به سری‌های قبلی دیجی‌مون لحن تیره‌تری دارد و اولین سری است که از ژانر وحشت استفاده می‌کند. داستان پیرامون ماجراجویی‌های هیرو آمانوکاوا و دوست جدیدش گامامون است که در برابر هیولاهای دیجیتال شیطانی مبارزه می‌کنند.
Edens Zero
در گرنبل کینگدام، یک شهربازی متروکه، شیکی تمام عمر خود را در میان دستگاه‌ها سپری کرده است. اما یک روز، ربکا و گربه‌اش هپی وارد شهربازی می‌شوند. این تازه‌واردان نمی‌دانند که این اولین بار است که در صد سال اخیر، بازدیدکنندگان انسانی به اینجا آمده‌اند! در حالی که شیکی به دنبال پیدا کردن یک دوست جدید است، همسایه‌های سابقش در انتظار فرصتی برای شروع شورشی رباتی هستند... و زمانی که اوضاع برای شیکی خطرناک می‌شود، باید به ربکا و گربه‌اش بپیوندد و با بشقاب پرنده‌شان به کهکشان بی‌پایانی فرار کند.
Son Yaz
(آخرین تابستان)
دادستان ایده‌آلیست، سلیم، پیشنهادی از سوی سرکرده جرم سازمان‌یافته، سلچوک تاشکین که او را به زندان انداخته بود، دریافت می‌کند که نمی‌تواند رد کند. سلچوک موافقت می‌کند در پرونده دادستان شهادت دهد، اما در مقابل، از دادستان می‌خواهد که از پسرش محافظت کند.
50M2
(پنجاه متر مربع)
پس از اینکه توسط رئیس خود خیانت می‌شود، یک آدمکش در یک مغازه خیاطی متروکه پناه می‌برد، جایی که به اشتباه او را پسر صاحب مرحوم مغازه می‌پندارند، هویتی که تصمیم می‌گیرد آن را بپذیرد.
Fatma
(فاطما)
در این داستان، فاطما که به دنبال دست یافتن به پیروزی و موفقیت است، به یک مسیر پر از چالش و خطر می‌افتد. در میانه این سفر، او به طور غیرمنتظره مرتکب قتلی می‌شود که زندگی او را برای همیشه تغییر می‌دهد. این قتل نه تنها مسیر زندگی‌اش را منحرف می‌کند، بلکه او را وارد دنیای تاریکی می‌کند که در آن مجبور است برای بقای خود به قتل‌های بیشتری دست بزند. فاطما که هر روز بیشتر در این دنیای خشونت و اضطراب غرق می‌شود، با هر گام به سمت هدفش پیش می‌رود، اما همزمان درگیر بحران‌های اخلاقی و روانی می‌شود. داستان او یک بررسی پیچیده از مفاهیم بقا، گناه و تاثیرات تصمیمات فردی در شرایط بحرانی است.
Askin Tarifi
(طرز تهیه عشق)
در حالی که به یک سفر عاشقانه غیرقابل توصیف می‌رود، آیا فیرات قادر خواهد بود که به آقای دکتر لاو یک "درس عشق" بدهد؟ یا در حین شکار، خود او مورد شکار قرار خواهد گرفت؟
Glass Ceilings
(سقف های شیشه ای)
داستانی پر از رقابت، انتقام، عشق و اراده، که از نابرابری زنان در فرصت های زندگی اجتماعی می گوید.
Twist of Fate
(بازی بخت)
آدا در میان زنانی بزرگ شد که معتقدند از ازدواج با اولین مردانی که عاشق آنها می شوند خوشحال خواهند شد. اما زمانی که روزگار علاقه عاشقانه اش او را رها می کند، سفری چالش برانگیز و عاشقانه بین عشق و سرنوشت در انتظار اوست.
Bas Belasi
(بلای جان)
داستان درباره یک روانشناس جوان زن است که زمانی خانواده‌ای زیبا داشت و یک افسر پلیس جوان مرد. آنها با هم آشنا می‌شوند و تصمیم می‌گیرند که برای حل پرونده‌ها با یکدیگر همکاری کنند.
Kazara Ask
(عشق تصادفی)
روزی روزگاری در یک شهر کوچک و شلوغ، دو جوان به نام‌های میا و لئو زندگی‌های عادی داشتند—البته تقریباً. میا یک آشپز جوان بود که بدون سوختن چیزی نمی‌توانست آشپزی کند و لئو یک “کارشناس فناوری” خودخوانده بود که به طرز عجیبی همیشه از هر وسیله‌ای که داشت بیرون می‌ماند. یک روز اتفاقی بین آن‌ها افتاد که کاملاً تصادفی بود. میا یک سینی شیرینی برای کافه دوستش می‌برد و لئو که سرش در گوشی‌اش (احتمالاً داشت در شبکه‌های اجتماعی چک می‌کرد یا در تلاش بود بفهمد چرا توسترش به وای‌فای وصل است) غرق شده بود، حواسش به اطراف نبود. بوم! سینی پر از شیرینی‌ها به هوا رفت و شیرینی‌ها مثل برف در یک جشن عروسی به زمین باریدند. لئو خشکش زد. میا که تمام بدنش پوشیده از خامه و شکلات شده بود، با چهره‌ای که انگار در جنگ با یک دسته مافین شکست خورده، نگاهش کرد. “آیا من… آیا شیرینی‌هایت رو خراب کردم؟” لئو با ترس پرسید. “خب، حتماً کمک زیادی بهشون نکردی,” میا جواب داد، با اینکه خودش هم نمی‌توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد. “ولی فکر می‌کنم تقصیر من بود که سعی کردم شیرینی‌ها رو توی شهری که مثل یک بازی برخورد آدم‌هاست حمل کنم.” لئو احساس بدی کرد، ولی نتواست از خندیدن خودداری کند. “شاید بتونم جبران کنم. یعنی من در این کارها خوبم—” نگاهش را به اطراف انداخت، “—تعمیر کردن چیزها؟” میا ابروهایش را بالا برد. “تعمیر کردن؟ تو که حتی از مایکروویف خودت بیرون مونده‌ای؟” “این یه اشتباه بی‌گناه بود!” لئو اعتراض کرد. “ببین، شاید من آشپز نیستم، ولی می‌تونم از وحشت غذاهای سوخته نجاتت بدم. چطور اینطور بگم که برات ناهار بخرم؟” میا کمی فکر کرد و بعد سرش را تکان داد، لبخند شوخ‌طبعی روی لبش ظاهر شد. “باشه، اما فقط اگه قول بدی دستگاه قهوه‌ساز رو به سفینه فضایی تبدیل نکنی.” آن‌ها به یک رستوران نزدیک رفتند، جایی که برخورد تصادفی میا و لئو به یک فصل جدید از شادی و آشفتگی تبدیل شد. لئو به او wonders فناوری را نشان داد و توضیح داد چطور هر دستگاهی می‌تواند با سوءاستفاده به طرز فاجعه‌باری خراب شود، در حالی که میا ماجراجویی‌های آشپزی فاجعه‌آمیز اما خوشمزه‌اش را تعریف می‌کرد، مثل “پاستای سوخته شگفت‌انگیز” خود. با هم متوجه شدند که گاهی بهترین چیزهای زندگی وقتی اتفاق می‌افتند که نگران کامل بودن نباشی و فقط از آشفتگی لذت ببری. و از آن روز به بعد، برخورد تصادفی آن‌ها تبدیل به یک دوستی زیبا، خنده‌دار و کمی شلوغ شد، جایی که هر صفحه جدید با خنده، اشتباهات و تلاش‌های گاهی مشکوک برای درست کردن شام پر شد.
Yalanci
(دروغگو)
داستان درباره‌ی شام یک معلم مدرسه با پدر یکی از دانش‌آموزان است. با این حال، شام شجاعانه به طور بسیار غم‌انگیزی برای هر دو طرف تمام می‌شود. معلم جوان در تلاش است تا مردی را که کار وحشتناکی را انجام داده است، به عدالت بسپارد...
Uzak Sehrin Masali
(شهر دور)
زلزله‌ای که در شب در عمارت دمیرکان رخ می‌دهد، تمام سنگ‌های زندگی عمیر را به لرزه می‌اندازد. برای عمیر که سال‌ها ظلم‌های همسرش افان را برای بچه‌هایش تحمل کرده است، این اتفاق آخرین straw بود. او بچه‌هایش را برمی‌دارد و...
Yalancilar Ve Mumlari
(دروغگو ها و شمع هایشان)
این سریال که بر اساس سریال استرالیایی با همان نام ساخته شده، داستان گروهی از چهار زن دوست را دنبال می‌کند که در یک سفر پرماجرا و جنجالی وارد می‌شوند و راه‌های مختلفی برای مقابله با روابط پیچیده پیدا می‌کنند.
Benim Hayatim
(زندگی من)
حیات که همراه پدرش اوکِش برای رسیدن به رؤیاهایش به استانبول آمده، در مسابقه مد هولدینگ حاری‌اوغلو شرکت می‌کند. ییلماز، مالک هولدینگ، وقتی دشمن قدیمی پدرش ظاهر می‌شود، خود را در دایره‌ای از انتقام می‌یابد. پیشنهاد ازدواج غیرمنتظره ییلماز، که می‌خواهد خانواده‌ای بزرگ تشکیل دهد، همچون بمبی در زندگی همه منفجر خواهد شد.
Misafir
(مهمان)
شب حتی مانند یک روز روی زمین خوشحال است. روزی که او به فرزند زندگی‌اش تبدیل می‌شود، با اردم ملاقات می‌کند و تصمیم می‌گیرد از نو شروع کند. این روز برای همه کسانی که در این روز در خانه مهمان اردم خواهند بود، یک روز جدید خواهد بود.
Sana Söz
(بهت قول میدم)
الیف کاراچا خالق برنامه "با الیف کاراچا سکوت نکنید" است که در ترکیه با علاقه دنبال می‌شود. الیف تمام زندگی‌اش را به مبارزه با بی‌عدالتی‌ها و بدی‌هایی که از دوران کودکی شاهد آنها بوده، اختصاص داده است. کمیسر اداره قتل‌ها، عمر، همانند الیف، تمام عمر خود را در مبارزه با افراد شرور و جنایتکاران گذرانده است.
Sakli
(محرمانه)
زمانی که اوزان برای تعطیلات تابستانی به شهری که ویلای مجلل پدرزنش در آن قرار دارد می‌آید، با اصلی که متأهل است و از مرگ پسرش نجات نیافته، عشق ممنوعی را آغاز می‌کند.
Be My Sunshine
(داستان جزیره)
مسیرهای هازیران، زن کارآفرین شهر، و پویرز، مرد جوان و خوش‌تیپ و کمک‌کار، در جزیره مرغ دریایی به هم می‌رسد و از اختلافات این دو شخصیت متضاد، عشق به وجود می‌آید.
The Club
(کلوپ)
در استانبول cosmopolitan دهه 1950، مادری با گذشته‌ای پر از مشکلات در یک کلوب شبانه کار می‌کند تا با دختر سرکش خود که نتوانسته او را بزرگ کند ارتباط برقرار کند و به او کمک کند.
Elkizi
(دختر مردم)
در حالی که برای رویاهایش می‌جنگد، ایزو دو چیز برای چنگ زدن به زندگی دارد؛ یادها و آنچه از مادرش باقی مانده - بنابراین یک مشت امید. با این حال، تمام آنچه که در دست دارد به طور یک‌باره توسط خانواده‌اش که او را تحت فشار قرار می‌دهند، از او گرفته می‌شود.
Kanunsuz Topraklar
(سرزمین های بی قانون)
در سال 1939، در شهری در منطقه زغفران‌لی زغال‌سنگ، یک فاجعه در معدن به دلیل بی‌توجهی رئیس اتفاق می‌افتد. در حالی که داوود برای این مسئله می‌جنگد، عاشق دختر رئیس بی‌رحم خود می‌شود...
Kalp Yarasi
(زخم قلب)
فریت، وارث محبوب یکی از خانواده‌های معروف آنتاکیا است. از سوی دیگر، آیشه دختری سرزنده است که در استانبول زندگی می‌کند و توانسته به پای خود بایستد. فریت که قرار است با هان ازدواج کند...